نگفته هایم رابپذیر...


سرنوشتمان چنین بود مابادنیاامدیم دنیابامانیامد

قانون توتنهایی من است وتنهایی من قانون عشق

خوندن نوشته هاییکه از اعماق وجودته برای من نوشتی از هرمطلب ونوشته ی دیگری باارزشتره.دوست من حرفای دلتو زدی از باید ها گفتی از گاهی اوقات گفتی از تنهایی گفتی از بهانه های دلت گفتی از زندگی وهزار چیز دیگه گفتی حتی از اشکهای منم گفتی برای لبخند زدنم هم بازهم گفتی اینهمه گفتی از برای من برای خوشحالی من .اما تو حرفات از غم های خودت نگفتی از ناراحتیهای خودت نگفتی پس من خیلی بی انصافم که فقط تو این ماجرا خودمو دیدم اما غصه های تورو ندیدم مشکلات تورو ندیدم من مقصر بودم اما تو چیزی نگفتی بازم قبول کردی که مقصری مدام از بخشش گفتی در صورتیکه هیچ بدی نکردی در حق من خودتو سرزنش کردی فقط بخاطر من وگناهی که شاید هردومون توش مقصر بودیم شایدهم هیچ کدوممون تقصیری نداشتیم. ولی از همه ی اینها بگذریم ماها هممون انسانیم وانسان هم جایزو الخطا دوست من اونیکه چشماشو رو تمام حقیقت ها بست وحق رو فقط به خودش داد تو نبودی پس تو هم منو ببخش بخاطر خیلی حرفها وقضاوت های عجولانه ای که درموردت کردم خیلی حق هایی که باید بهت میدادم اما ندادم اما باز تو صبورانه موندی وهمه ی این چیزارو به گردن گرفتی واقعا روم نمیشه خیلی چیزای دیگه رو بگم که حقش با تو بودومن قبول نکردم حالا من از تو میخوام منو ببخشی به حرمت همون دوستی پاکی و بی گناهی که داریم....



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نوشته شده در جمعه 5 آبان 1391برچسب:,ساعت 3:2 PM توسط ادم وحوا| |


Power By: LoxBlog.Com